به بهانه ی انتخاب اصفهان ( اسپادانا *) به عنوان پایتخت فرهنگی کشورهای اسلامی
برخیز اسپادانا *!
نور تنت را روشن کرده ...
برخیز ! باران می بارد .
و امروز روز دیگری است ..
زنده رودت دیشب پلک بر هم نگذاشت ؛
و جوشید و جوشید ... آرام !
(زنده رودت هیچ گاه نمی غرد ، طغیان نمی کند ..
خشم و خروش و غرش ندارد ..
می رقصد و می جوشد . انگار که نسیمی بر گندمزار !
و نوای دل انگیزش
سرود زندگی توست ... )
برخیز اسپادانا !
برخیز که امروز فرشتگان مبهوت تو اند !
باران تنت را تر کرده
و چنارها به مانند پیام آوران آسمانی آواز بعثت می خوانند ..
تو مبعوث شده ای اسپادانا !
امروز روز دیگری است .
امروز در رگ هایت همه ی رودهای جهان جریان دارند ..
زنده رود به نیل و دجله و سند و کارون فخر می فروشد !
صفه با غرور تمام و در میان ابرها به بلندای دماوند رسیده !
و آسمانیان جبرئیل را دیده اند که به سوی تو آمد !
تو مبعوث شده ای !
برخیز !
امروز در کرانه های زنده رود نغمه های حزن انگیز آواز نمی کنند !
امروز همه شور می نوازند .. همه از عشق می خوانند ..
و صدای ساز از پل خواجو به آسمان هفتم می رود
و از روی سی و سه پل اساطیر می گذرند
و سربازان ساسانی بروی پل شهرستان با غرور ایستاده اند !
نقش جهان از پنجره های بهشت پیداست
نقش گنبدها حوریان را مست کرده
در چهلستون چه جشن ها برپاست
مناره ها در آسمان گم شده اند !
و چارباغ هوش از سر می برد !
برخیز اسپادانا !
نور تنت را روشن کرده
برخیز !
تو مبعوث شده ای ...
* اسپادانا نام شهر اصفهان در دوران هخامنشیان
ک . آسمان
21 دی 84
|