من برای تو می نویسم که فردا را به من نوید داده ای و گفتی : آی امروز !  فردایی هم هست ...

من برای تو می نویسم که گرما را به من نوید داده ای و گفتی : آی سرما !  گرمایی هم هست...

من منتظر کاسه ی آب تو خواهم ماند و این روزها و این دقایق را سپری خواهم کرد ؛

و به تو خواهم گفت که پوچی در دستان تو نیست ، در بالای بٌرجی است که انسان را به پایین می

اندازد و پوچی در انتهای ندانستن باز کوچه ای را اشتباه می رفت  ........

راه تو اینجا نیست . من همچون دختری فالگیر به دستانت خواهم نگریست و به تو خواهم گفت راه تو بی انتهاست ؛ و هیچ کوچه ای را نمی پیچی و این بی نهایت یا تورا عاشق سازد یا دیوانه ..... !

همچنان به تو خواهم گفت ، قطره ی آب در دستان تو نیست . قطره ی آب در دستان کسی است که فردا خواهی آورد ؛ و خواهم گفت آسمان حتی زمانی که سیاه تر از دیروز بود به خاطر فردایش خندید

ولی من به او خندیده بودم ! تا اینکه به آغاز فصل ایمان آوردم و این سرما وجود مرا گرفت .

فردا که خدا به زمین آمد و تو کاسه ی آب به دست آمدی به چشمان من بنگر و سرما را به باد ده .

 

   از:   پ . ؟                         برای : کلاغ آسمان
  12 / 2 / 83

          

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
آریانا یکشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 04:31 ب.ظ http://naslesookhte.blogsky.com

ممنون گلم که به من سر زدی

سوگل دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:25 ق.ظ http://sogol.blogsky.com

وبلاگ خوبی داری، موفق باشی.

رزهای نقره ای سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:58 ق.ظ http://silver-roses.persianblog.com

سلام...
لینکتون تو وبلاگم قرار داده شد...
و ممنون که بهم سر زدی...

مینا کمونیست جمعه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:38 ب.ظ

montazeram beman
man khater khah ziad daram hala to ham roosh
chekar mishe kard
khoshtipi va hezar dardesar
faghat bedan montazeram bash ta zire pat alaf sabz she

نیما جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:12 ق.ظ

عالیه کلاغ من..
اگر در توارد گدازه و اشک گذاری ز دریافت بماند.
سپاس.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد